انتخاب مجدد پوتین/ تقابل دائمی روسیه و غرب
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۷۲۹۰۳
به گزارش جماران؛ اگر پوتین هست، روسیه هم هست. اگر پوتین وجود ندارد، روسیه هم وجود ندارد. این صحبتهای ویاچسلاو ولودین؛ رییس فعلی پارلمان روسیه (دوما) و سیاستمدار رادیکال طرفدار پوتین اندکی پس از الحاق کریمه (2014) و در فضایی سرشار از شور و نشاط ملی طرفداران پوتین در روسیه بود. باید اعتراف کرد شور و شوق الحاق کریمه و حس ملی گرایانه رو ها بود که پوتین را به سمت چنین رژیمی سوق داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ولودین کمی جلوتر از زمان خود بود و در سال 2022، با آغاز تهاجم همه جانبه روسیه به خاک اوکراین بود که معنای صحبتهای وی (پوتین برابر با روسیه) آشکار شد. در وضعیت فعلی، اکثریت طرفدار پوتین از مدتها قبل به عنوان یک امر مسلم تلقی شده و کسانی که طرفدار جنگ هستند با نادیده گرفتن آن در زندگی روزمره از جنگ حمایت میکنند. در مورد اقلیت ضد پوتین، نیز شخصیتهای اپوزیسیون و جامعه مدنی به طور سیستماتیک بی اعتبار، تبعید و حذف شدهاند.
با این وجود، پوتین هنوز به انتخابات نیاز دارد تا به حکومت و جنگ پایان ناپذیر خود مشروعیت بخشد. بنابراین، در مارس 2024، او برای پنجمین بار از سال 2000 تاکنون نامزد ریاست جمهوری میشود و در نتیجه اصلاحات سال 2020، ممکن است آخرین بار نیز نباشد. بر اساس قانون اساسی تغییر یافته، پوتین میتواند دو بار دیگر در سالهای 2024 و 2030 نامزد شود، به این معنی که تا سال 2036، یعنی زمانی که هشتاد و سه ساله است، میتواند حکومت کند.
اما این بار، با جنگ در پسزمینه، قوانین جدیدی در بازی وجود دارد و پوتین بهتر از همه مردم روسیه را میشناسد. در ازای دور نگه داشتن بیشتر آنها از سنگر، اکثریت روسها به حمایت از وضعیت فعلی ادامه میدهند و انتخابات یا بهتر است بگوییم، تایید تودهای سیاستهای پوتین نشان میدهد، روسها تصور میکنند که میتوانند آرامش نسبی خود را با آنها بخرند.
میدان سیاسی روسیه به طور کامل از وجود رقبا پاک شده است و با توجه به فقدان آلترناتیو در مقابل پوتین، برخی از حامیان وفادار وی مانند رمضان قدیروف؛ رهبر چچن، لغو کامل انتخابات 2024 را به علت وضعیت جنگی پیشنهاد کردهاند.
اما پوتین حداقل در تئوری به انتخابات نیاز دارد. انتخابات بر تجدید مشروعیت او، راهی برای نشان دادن این موضوع است که اپوزیسیون تنها یک اقلیت کوچک باقی میماند و نمیتواند بر خلاف خواست غالب مردم روسیه باشد. علاوه بر این، با رای دادن به پوتین در سال 2024، روسها به جنگ او مشروعیت میبخشند. حتی اگر مرحله فعال آن جنگ، روزی به پایان برسد.
بنابراین، به جای انتخابات، مردم صرفا به تنها گزینه واقعی موجود رای مثبت میدهند. از نظر تئوری، این یک قرائت مشروع از دموکراسی ظاهری است. به عبارت دیگر، در غیاب هرگونه رقابت سیاسی، رژیم همه چیز دارد که از تحسین مجدد حاکمیتش به دست بیاورد و چیز کمی برای از دست دادن، ارائه دهد.
آراء پوتین تضمین شده است. برخی به دلیل احساسات نادرست به او رای خواهند داد، برخی در محل کار مجبور به انجام این کار هستند (وضعیت عمومی پارانویا در روسیه امروزی اینگونه است که مردم گاهی اوقات از برگه رای تکمیل شده خود عکس میگیرند تا در شرایطی که نیاز باشد رای خود را اثبات کنند)
بدیهی است که پوتین برای تحکیم روایت خود در مورد جنگ اظهار میکند: «این ما نبودیم که موجب آغاز جنگ شدیم» و روسیه توسط غرب مورد حمله قرار گرفت و در پاسخ، این جنگ برای آزادی روسیه و دیگر مردمانی که به بردگی غرب درآمده بودند، آغاز شد. همراه با این مسائل، یک سری استدلالها وجود دارد مبنی بر اینکه روسیه برای یک جهان چندقطبی منصفانهتر میجنگد.
جنوبِ جهان گریزگاه اقتصادی روسیه
در ذهن اکثر مردم، هیچ جایگزینی قابلی برای پوتین وجود ندارد، حتی اگر تصور کنند که او خیلی خوب نیست. پوتین مانند یک پادشاه قرون وسطایی یک شخصیت رسمی و یک شخصیت نمادین دارد.
اما جنگ ابعاد جدیدی به این آیین اضافه کرده است. در جریان جنگ اوکراین یک توافق نانوشته میان مردم روسیه و رهبرشان ایجاد شده است. ماهیت این رابطه این است که تا زمانی که دولت از کشاندن (بیشتر) مردم به جنگ خودداری کند، روسها اقتدار پوتین را زیر سوال نبرند.
بسیج نسبی در پاییز 2022 برای مدت کوتاهی وعدههای دولت را زیر سوال برد، اما از آن زمان تا امروز، مقامات تا حد زیادی مشکل را حل نموده و پوتین خود به طور انحصاری بر روی مسائل داخلی مانند رسیدگی به مشکلات اقتصادی و حمایت از هوش مصنوعی، برگزاری جلسات با دانشمندان جوان و کودکان با استعداد تمرکز کرده است. در نتیجه، در طول سال دوم جنگ، روحیه عمومی مردم حتی با وجود شایعاتی مبنی بر احتمال یک بسیج نظامی دیگر پس از انتخابات، بهتر از سال قبل است.
اما ابر تاریکی بر سر کرملین، به شکل نارضایتی آشکار از سوی خانوادههای مردانی که در اکتبر 2022 بسیج شده بودند، ظاهر شده است. این خانوادهها به دنبال پول نیستند، بلکه میخواهند مردان خود را به خانه بیاورند. آنها احساس بی عدالتی میکنند و دولت پاسخ قانعکنندهای برای این چالش ندارد. البته پوتین مدتهاست به اپوزیسیون لیبرال عادت کرده است، اما در اینجا او با نارضایتی پایگاه اجتماعی خود سروکار دارد.
با این حال، برای اکثریت جمعیت کافی است که دولت مرتبا سلامت اقتصادی و رشد درآمد کشور را تبلیغ کند و صرف این واقعیت که کشور دچار فروپاشی اقتصادی و اجتماعی نیست، برای نشان دادن تصوری از تجارت مطلوب روسیه کافی است. کرملین همچنین به طور مداوم «موفقیتهای سیاست خارجی روسیه» را برجسته جلوه میدهد. روسیه در رویارویی با غرب توسط برخی از کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین حمایت میشود. آنها فقط متحدان نیستند، بلکه کشورهایی هستند که روسیه برای آنها پرتوی از نور در تاریکی است. روسیه همچنین غلات خود را به سمت کشورهای حامی خود در آفریقا و همچنین برخی از اقمار سابق اتحاد جماهیر شوروی، هدایت میکند.
از دیدگاه غرب اما، بعید به نظر میرسد که این روایتها جامعه جهانی را متقاعد کند. مطمئنا روسها باید نسبت به انزوای فزاینده و مشکلات اقتصادی و فداکاری روزافزون مردان جوان خود در جبهه حساس باشند. همچنین باید بدانند که پیامدهای اصلی تحریمهای بینالمللی سالها بعد به شکل جدی خود را نشان میدهد.
اما رژیم پوتین بر اساس حمایت فعال ساخته نشده است. تنها چیزی که نیاز است پذیرش روایت پوتین است. بر اساس نظرسنجیهای مرکز مستقل «لوادا»، کمتر از نیمی از پاسخدهندگان روسی میگویند که اخبار جنگ را از نزدیک دنبال میکنند. اما به طور متوسط، حمایت آنها از ارتش همچنان در جایگاه بالایی قرار دارد؛ حدود 75 درصد از پاسخ دهندگان از اقدامات نیروهای مسلح حمایت میکنند، از جمله 45 درصد که ابراز «حمایت قاطع» میکنند و اکثر کسانی که از حل و فصل حمایت میکنند مایلند در ازای آن چیزی به دست آورند: روسیه باید سرزمین های جدید را که فتح کرده یا به مسکو بازگردانده، حفظ کند.
بازگشت به الگوی اتحاد جماهیر شوروی
پوتین با تغییر ساختار جنگ در اوکراین به یک جنگ چند بعدی علیه غرب، هیچ فوریتی برای صحبت در مورد پایان بازی ندارد. از این نظر، اهداف پوتین برای جنگ دیگر محدود به بازگرداندن اوکراین به روسیه نیست، بلکه اکنون آنچه را که به یک مسابقه مجدد وجودی با غرب تبدیل شده است، در بر میگیرد، که در آن جنگ اوکراین بخشی از یک برخورد طولانی و تاریخی مهم تمدنها است.
همانطور که «الکسی دو توکویل» در نیمه قرن 19 میلادی گفت: «سرنوشت و ایمان، ملتهای روسیه و آمریکا را به دو رقیب تاریخی تبدیل میکند.» پوتین خود را تکمیل کننده ماموریتی میداند که پیشینیان تاریخی خود آغاز کرده بودند، زیرا همیشه مجبور بودند با تجاوزات غرب در مبارزه باشند.
به تعبیر پوتین، حتی یوغ تاتارهای مغول و دو قرن انقیاد روسیه که پس از تهاجم باتوخان، نوه چنگیزخان، در سال 1237 رخ داد به اندازه نفوذ غرب و حملات غرب مضر نبود و از آنجایی که اکنون این یک رویارویی بی پایان است، جدول زمانی «پیروزی» لزوما فراتر از دهه آینده خواهد بود.
عموم روسها پذیرای ایدههایی در مورد عظمت تاریخی کشور هستند و غرور عمومی امروز، گذشتهِ باشکوه کشور است. روسها به تاریخ امپراتوری خود، به ویژه تاریخ اتحاد جماهیر شوروی، توجه ویژهای دارند. در عین حال، با کمک اقدامات پوتین، سرکوبهای استالین از نظر دور شده است و یا گاهی اوقات به عنوان امری اجتناب ناپذیر و حتی مثبت در نظر گرفته میشود. سیاستهای استالین منجر به مرگ بیش از 10 میلیون نفر از مردم شوروی بود، با این حال امروز در فاصله کمی از مقبره لنین، شاخههای تازهِ گل بر روی مقبره استالین را میتوان ملاحظه نمود. در میان دستاوردهای شوروی که امروزه روسها بیش از همه به یاد دارند، بزرگترین پیروزی شوروی در جنگ بزرگ میهنی بود، جنگی که استالین فرماندهی آن را بر عهده داشت.
بر این اساس، پوتین به طور مستمر و دائما حمله نظامی روسیه علیه اوکراین را با جنگ علیه آلمان نازی مقایسه میکند. پوتین در سخنرانی رژه روز پیروزی 9 مه امسال گفت: غرب در تلاش است تا پیروزی تاریخی روسیه را معکوس کند. وی گفت: «هدف آنها دستیابی به فروپاشی و ویرانی کشور ما و محو نتایج ما در جنگ جهانی دوم است.»
تداوم پوتین!
پوتین برای حفظ جهان بینی خود به یک مدل اقتصادی نیاز دارد. کرملین در عمل هر چیز غربی را از طریق وابستگی جدید به چین حذف کرده است. با این حال، فناوری هم بدویتر و هم گرانتر میشود، که طبیعتا بار را بر دوش مصرفکننده نهایی میگذارد.
رژیم تمام تلاش خود را میکند تا این تصور را حفظ کند که زندگی با روال عادی خود ادامه دارد. به طور رسمی، در سال 2023، تولید ناخالص داخلی کشور و درآمد واقعی جمعیت در حال افزایش است. اما این تا حد زیادی به دلیل تزریق منابع ارزی دولت به بخشهایی است که در خدمت جنگ هستند و معلوم نیست منابع آن تا چه زمانی دوام خواهند آورد و در نهایت خطر عدم تعادل مالی باقی میماند.
مشکل بزرگتر فقدان چشم انداز اقتصادی برای آینده است. همانطور که مورخ بریتانیایی؛ الکساندر اتکیند اشاره میکند، «یک دولت وابسته به منابع همیشه از تمام شدن مواد خام میترسد، اما بزرگترین تهدید از فناوری جدید ناشی میشود که آن مواد خام را غیر ضروری میکند.»
پوتین هرگز به گذار انرژی یا اقتصاد سبز اعتقاد نداشته و با اصرار بر حفظ ساختار تکنولوژیکی موجود روسیه و مدل دولت نفتی، رژیم او مانع مدرنیزاسیون در هر دو مفهوم فنی و سیاسی شده است. در نتیجه، اقتصاد نفت و گاز با مدلی پایدارتر جایگزین نمیشود. همچنین برخی از کشورهای شرق که اکنون مواد خام روسیه را مصرف میکنند، ممکن است در آینده ترکیب انرژی خود را تغییر دهند؛ به عنوان مثال، چین ممکن است تقاضای کمتری برای انرژی روسیه داشته باشد. اما پوتین به آینده اهمیت نمیدهد، حتی اگر به محیط زیست مربوط باشد.
کرملین در کنار وابستگی خود به سوختهای فسیلی تجدیدناپذیر، تمایل دارد سرمایه انسانی را به عنوان کالای مصرفی دیگری در نظر بگیرد. اما این موضوع زنجیره تامین انسان را ارزانتر نمیکند. برعکس، گرانتر میشود. سربازان حرفهای، مزدوران، داوطلبان، اعضای خانواده کشتهشدگان و مجروحان و کارگرانی که مجموعههای نظامی و صنعتی روسیه را مدیریت میکنند، همگی باید حقوق بگیرند. از این رو، دولت مجبور است خود را با رشد غیرقابل تحمل دستمزدها و مزایای اجتماعی آشتی دهد.
مبارزات انتخاباتی پوتین چگونه خواهد بود؟
با توجه به وضعیت کنونی، پوتین تنها میتواند همان مدل بقا را به مردم ارائه دهد که از زمان شروع جنگ برقرار بود. در دورههای صلح، جایگاه پوتین اغلب راکد بوده است، در حالی که در لحظات تاریخی-نظامی «میهنی» مانند جنگ گرجستان در سال 2008 و الحاق کریمه، این جایگاه به اوج خود رسیده است و جنگ اوکراین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
گزینه دیگر کرملین تشدید خصومتها، از جمله بسیج جدید، خواه جزئی یا عمومی، همراه با فاصله گرفتن بیشتر از غرب است. اما چنین تغییراتی میتواند کرملین را تکان دهد، که در برخی مواقع اقتصاد رو به وخامت را تهدید میکند. اما مشکلات اساسی روسیه راه به جایی نمیبرد و تنها با اقدامات مدیران اقتصادی دولت کند شده است. بر این اساس، حفظ وضعیت موجود محتملترین مسیر پیشِ رو به نظر میرسد.
یک کشور تا کی میتواند در این حالت سکون منفعل و غیرمولد باقی بماند؟ از نظر تئوری، پوتین میتواند با ادامه جنگ، اما در عین حال حفظ آرامش مردم، دوام آورد. با این حال، روسها حاضر نیستند برای پوتین بمیرند. در سالهای 2018 و 2020، محبوبیت پوتین به دلیل تصمیم نامطلوب برای افزایش سن بازنشستگی و سپس به دلیل اثرات همهگیری کرونا کاهش یافت. این احتمال وجود دارد که پایگاه حمایتی او در ماههای آینده ضربههای دیگری را نیز متحمل شود. اما، برای اکثر مردم روسیه، اشتیاق خلاص شدن از شر جنگ و شروع زندگی بهتر، ایمنتر و صلح آمیزتر وجود دارد که بعید است که بدون تغییر ساختاری در رژیم این اتفاق رخ دهد.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی پوتین انتخابات روسیه جنگ اوکراین و روسیه انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی مردم روسیه روس ها جنگ او
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۷۲۹۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واقعاً روس ها درباره جنگ پوتین چه فکر می کنند؟/ سقوط مخاطبان تلویزیون دولتی در روسیه/ روس ها بیشتر چه کلماتی را در گوگل جست و جو می کنند؟
در 23 ژوئن 2023، یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر، شورشی علیه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به راه انداخت.
به گزارش جماران، فارن پالیسی در این باره می نویسد: تصمیم پریگوژین منجر به برخی از خارقالعادهترین صحنهها در تاریخ اخیر روسیه شد. هنگامی که نیروهای گروه واگنر کنترل مرکز استان روستوف را به دست گرفتند، جمعیت شهر علناً شورشیان را در آغوش گرفتند و برای آنها غذا و نوشیدنی آوردند و آنها را در مقابل دوربین های تلویزیونی زنده تشویق کردند. زمانی که پریگوژین شخصاً ظاهر شد، اندکی قبل از اینکه سرانجام شورش خود را رها کرد، همه از او استقبال کردند. اینجا چه خبر بود؟ آیا مردم روستوف صرفاً وضعیت پریگوژین را به عنوان گویای حقایق ناخوشایند در مورد حمله به اوکراین تحسین می کردند؟ آیا آنها فقط ناامیدی خود را از بی کفایتی آشکار سران ارتش عادی ابراز می کردند؟ آیا آنها فکر می کردند که واگنر پیروز می شود و در حال انتخاب طرف خود در این مخاصمه بودند؟ آیا آنها از فرصت برای ابراز نارضایتی گسترده تر استفاده می کردند؟ یا همه موارد فوق - یا هیچ کدام؟
شورش پریگوژین تصویر واضحی از مشکلاتی را ارائه می دهد که هر کسی که سعی می کند بفهمد مردم روسیه واقعاً چه فکری می کنند، با آن مواجه است. اما این سوالی است که نیاز به پاسخ فوری دارد. مقابله با رژیم پوتین و جنگ آن علیه اوکراین بسیار سخت تر خواهد بود مگر اینکه سیاست گذاران و استراتژیست ها بتوانند به درک درستی از افکار عمومی روسیه برسند.
پوتین در سخنرانی شب سال نو خود در پایان سال 2023 این دیدگاه را بیان کرد که میخواهد روسها و تا حدی سایرین بپذیرند: مردم روسیه و رهبر آنها یک «جامعه متحد» را تشکیل میدهند. در این روایت، بین دیدگاه پوتین برای کشور و آنچه روسهای معمولی میخواهند، فاصلهای وجود ندارد و این شامل جنگ در اوکراین میشود، که او آن را به عنوان یک مبارزه قهرمانانه (علیه به اصطلاح نئونازیها) به تصویر میکشد که به طور گسترده توسط شهروندان حمایت میشود.
البته واقعیت نسبتاً پیچیده تر است. این ظاهر اجماع یکپارچه توسط یک دولت پلیسی فراگیر اجرا می شود. یک دستگاه امنیتی عظیم همه چیزهایی را که روسها میگویند و انجام میدهند زیر نظر دارد. برخی از برجستهترین منتقدان پوتین، مانند ولادیمیر کارا مورزا و ایلیا یاشین، به اتهام انتشار «اطلاعات نادرست» درباره ارتش روسیه و جنگ، در حال گذراندن محکومیتهای چشمگیر زندان هستند. الکسی ناوالنی، مخالف پیشرو، یکی دیگر از فعالان معروف ضد جنگ، اخیراً در شرایط نامشخصی در زندان درگذشت. اندکی پس از آن، دستیار او که در تبعید در لیتوانی زندگی می کرد، مورد حمله وحشیانه یک مهاجم با چکش قرار گرفت.
روس های معمولی به خوبی از خطرات ناشی از گفتن حرف نادرست آگاه هستند. سالمندان هنوز خاطرات روشنی از زندگی در زمان رهبران سابق جوزف استالین و لئونید برژنف دارند، خاطراتی که به طرق مختلف به نسلهای کنونی رسیده است.
لیوبوف سوبول، فعال اپوزیسیون تبعیدی معتقد نیست که روسها مایلند آنچه را که فکر میکنند به مسئولان برگزار کننده نظرسنجی ها بگویند: او به فارن پالیسی گفت: «بیشتر اوقات با پاسخهایی که طرفداران دولت را منحرف میکند، نتایج غیرقابل اعتمادی دریافت میکنید. کسانی که از رژیم پوتین حمایت می کنند صادقانه و آشکار پاسخ خواهند داد، در حالی که افراد مخالف از ترس انتقام، مشکلات در محل کار و سایر مشکلات از گفتن حقیقت و بیان احساسات واقعی خود می ترسند.»
نظرسنجی قابل اعتماد به حداقل میزان اعتماد نیاز دارد و اعتماد عموماً در همه جوامع بسته، نه تنها روسیه، کم است. دقت هر نظرسنجی افکار عمومی منوط به در دسترس بودن پاسخ دهندگانی است که هیچ ترسی از پیامدهای منفی ندارند و می توانند پرسشگران خود را نسبتاً قابل اعتماد بدانند. هیچ یک از این شرایط در روسیه وجود ندارد.
برگزارکنندگان نظرسنجی در همه جا نگران چیزی هستند که آن را سوگیری مطلوبیت اجتماعی مینامند ؛ فشار شدید برای گفتن آنچه میدانید از شما انتظار میرود، اما در حکومتهای استبدادی، این مشکل بسیار حادتری است. تعداد کمی از روسها ممکن است نظرات واقعی خود را با کسی که نمیشناسند و از طریق تلفن با آنها تماس گرفته در میان بگذارند و حتی تعداد کمتری نیز احتمالاً نظرات مخالف خود را بیان میکند.
اینکه غرب و اوکراین چگونه پیامهای خود را به جمعیت روسیه میفرستند، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آنها چقدر خوب روسها و طرز فکر آنها را می شناسند.
پی بردن به احساسات عمومی برای خود پوتین که ارتش کوچکی از نظرسنجی های خود را برای ارزیابی روحیه ملی دارد به همان اندازه مهم است. اما آیا واقعاً می تواند به آنها اطمینان داشته باشد تا آنچه را که نمی خواهد بشنود هم به او بگویند؟ او ممکن است هرگز نتواند خود را از روایتهای تبلیغاتی خود که به طرز شگفتانگیزی با رفتار طرفداران پریگوژین در روستوف در تضاد است، رهایی بخشد.
این مشکل با کسانی که در حال انجام نظرسنجی هستند تشدید می شود. دو مورد از برجستهترین سازمانهای نظرسنجی در کشور، مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیه (VCIOM) و بنیاد افکار عمومی (FOM)، تحت کنترل دولت هستند. سومین مورد، مرکز که توسط گروهی از کارشناسان که در سال 2003 از VCIOM جدا شدند تشکیل شد و اغلب به عنوان مستقل توصیف می شود، بارها مورد حمله کرملین قرار گرفته که آن را به عنوان عامل خارجی محکوم کرده است.
دو سال پیش، وبسایت مستقل Proekt تحقیقی را منتشر کرد که ادعا میکرد کرملین مستقیما در کار VCIOM دخالت دارد. روزنامهنگاران ادعا کردند که VCIOM با تغییر عبارت سؤالات نظرسنجی به روشهایی که پاسخهای «مناسب» را به پاسخدهندگان القا می کند آنها را تحت فشار قرار می دهند.
همچنین گفته میشود که مقامات دولتی برگزارکنندگان نظرسنجی ها را متقاعد کردهاند که از نشان دادن روندهای بلندمدت در میزان اعتماد و محبوبیت پوتین در وبسایت شرکت خود خودداری کنند؛ از جمله پایینترین میزانی که در سال 2018 شروع شد، زمانی که موقعیت او به دلیل اصلاحات عمیقاً نامطلوب بازنشستگی تضعیف شد. اعتماد روس ها به رئیس جمهور خود در مارس 2020 به کمترین میزان در 14 سال گذشته یعنی 28.3 درصد کاهش یافت، اگرچه متعاقباً پس از تهاجم گسترده به اوکراین به شدت افزایش یافت.
بر اساس آخرین نظرسنجی لوادا که در ماه مارس منتشر شد، دادههای لوادا و سایر نظرسنجیهای مستقل، مانند روسی فیلد و گروه کرونیکل نشان میدهد که حمایت عمومی از جنگ همچنان قوی است ؛ 77 درصد. با این حال، لوادا همچنین تاکید کرد که بیشتر پاسخ دهندگان (52 درصد) طرفدار مذاکرات صلح هستند تا ادامه خصومت ها (40 درصد)، که با خواسته های کرملین همخوانی ندارد. 66 درصد از افراد مورد بررسی موافق بودند که روسیه بهای بسیار بالایی را برای تهاجم پرداخت می کند.
ولادیمیر میلوف، فعال اپوزیسیون می نویسد که این یافته ها تصویر حمایت ظاهراً محکم از جنگ را که اغلب در رسانه ها نقل می شود، پیچیده می کند. او استدلال میکند که تعداد کل حامیان ذکر شده در نظرسنجیها باید تفاوتهای مهم بین کسانی که «بیقید و شرط» از جنگ حمایت میکنند (گروهی که او ۳۵ تا ۴۰ درصد میداند) و آنهایی که «بیشتر از آن حمایت میکنند تا با آن مخالفت»، به تصویر کشیده شود.
او خاطرنشان میکند که نظرسنجیها همواره مخالفت شدیدی را با موج دوم بسیج نظامی برای اعزام به خط مقدم نشان داده، احتمالاً به همین دلیل است که پوتین تاکنون از صدور دستور آن خودداری کرده است.
میلوف همچنین می گوید که مخاطبان تلویزیون دولتی روشی که از دیرباز مورد پسند پوتین برای تثبیت پیامش در اذهان مردم بود در حال کاهش شدید است، که نشانهای از کاهش اعتماد به رسانههای رسمی است. او توجه را به تفاوتهای جمعیتی فاحش در میان پاسخدهندگان جلب میکند: حمایت از جنگ در میان افراد مسن و روستایی غالب است، در حالی که در میان جمعیت شهری جوانتر در ضعیفترین حالت خود قرار دارد.
اکثریت قریب به اتفاق مردم اساساً بی تفاوت هستند و به نظرسنجی ها و مقامات هر آنچه می خواهند بشنوند را خواهند گفت. برخی از کارشناسان آن را با اصطلاح زیبا "بی تفاوتی آموخته شده" توصیف می کنند.
کارشناسان در حال آزمایش راههای جدیدی برای مقابله با مشکل بی اعتمادی به نظرسنجی ها هستند. یکی از این راه ها استفاده از قدرت جمعآوری دادههای اینترنت است. دو دانشمند علوم سیاسی بریتانیایی، در حال بررسی پرسشهای جستجوی روسها در گوگل و یاندکس، یک موتور جستجوی داخلی هستند.
این دادهها، در میان چیزهای دیگر، نشان میدهد که روسها از لحاظ مالی بسیار کمتر از آنچه اغلب ادعا میشود احساس امنیت میکنند: پرسشها درباره «ورشکستگی»، «تأمین مالی مجدد وام مسکن» و «اهدای کلیه» از آغاز تهاجم افزایش یافته است. جستجوها درباره افسردگی، اضطراب و خودکشی نیز به شدت افزایش یافته است. محققان همچنین افزایش پرسشهای مربوط به استبداد (از جمله کار مورخ هانا آرنت در مورد توتالیتاریسم و اورول 1984) را دنبال کردند.
برای مدت طولانی، معامله ضمنی میان مردم و کرملین این بوده که پوتین رفاه و ثبات را به ارمغان می آورد و روس ها با سکوت سیاسی به آن پاسخ می دهند. اکنون این معامله با جنگ، با سربازی اجباری، عدم اطمینان اقتصادی شکسته شده است. این روزها حضور رژیم در زندگی شما بسیار زیاد شده است. اکنون در جامعه روسیه افرادی سیاسی شدهاند که قبلاً به سیاست علاقه نداشتند.
در نهایت یک چیز مسلم است: وقتی کسی به شما میگوید که روسها در دیدگاههای خود متحد و یکدست هستند، حرف آنها را نپذیرید. فهمیدن اینکه واقعاً در درون آن سرها چه می گذرد آسان نخواهد بود.